سرویس سیاست مشرق – گفتمانهای سیاسی با کیفیت و پویایی در «اجرا و سیاستورزی» زنده میمانند و در غیر اینصورت پذیرای مرگ خواهند شد.
و این پدیده سنت تاریخ و فرزند دموکراسی است.
به دیگر سخن اینکه یک جریان سیاسی هرگز با چهرههای تکراری، سیاستورزیهای همیشگی، بیتأثیری یا سوء تأثیر در زندگی مردم و تکبعدی بودن زنده نخواهد ماند.
اگر از این حقیقت شابلون بسازیم و کارنامه جریانات و طیفهای سیاسی ایران در روزهای آغازین دهه پنجم از عمر انقلاب اسلامی را با آن تطابق دهیم؛ یقیناً یکی از مطابقترین گزینهها با ابعاد تصویر شده، طیف سیاسی چپ یا به عبارتی «اصلاحطلبان» هستند.
جریانی خاص در سیاست ایران که نگاهی به کنشگری سیاسی و کارنامه آنها در سه دولت سازندگی، اصلاحات و اعتدال، خبر از پیری و پایان میدهد.
*بیکارنامگی جریان چپ و معارضه با ارزشهای مردم / چپهای ایرانی به چه چیزهایی شناخته میشوند؟
چپها، امروز و در حالیکه ۲ سال بیشتر تا پایان عمر سومین دولتشان در تاریخ ایران یعنی دولت اعتدال باقی نمانده است؛ نقطه قابل اتکایی در سیاست و اجرا ندارند.
نام آنها برای مردم ایران همواره مساوی است با طرح تعدیل اقتصادی، عدم نظارت بر قیمتها و تورّم ۵۰ و ۱۰۰ درصدی.
و البته در فاز سیاست نیز کسی از آنها جز رخداد بزرگ سال ۸۸، تأکید همیشگی بر بیاختیاری رئیسجمهور، اصرار بر کرنش در مقابل آمریکا و معارضه با شورای نگهبان سراغ دیگری ندارد.
دقت شود که رئوس اشاره شده، کپیهای برابر با اصلی هستند که همواره در هر سه دولت متعلق به اصلاحطلبان در ۳ دهه گذشته به انحاء مختلف تکرار شدهاند و عصری را سراغ نداریم که اصلاحطلبان باشند اما خبری از رخدادهای مذکور نباشد.
و جالب آنکه فیالجمله نیز اثر شاذی را از این نسخهها در زندگی مردم شاهد نیستیم. جز گرانی بیشتر، کم شدن قدرت خرید، ناامنیهای حاصل از فتنه و...
البته این تمام هنر معمّرین و پیرمردهای اصلاحطلب نیست!
آنها در مقولات منتال و بایستههای ذهنی از قبیل احساس غرور ملی، افتخار به پرچم کشور و عزتآفرینی هم کارنامههای مشحون از نمرات منفی دارند.
زانو زدن در مقابل امیر کویت، ترس از آمریکا، معارضه با حاکمیت در ماجرای محور مقاومت، کنایه انداختن به نظام اسلامی برای جنگ در قلب اروپا (پرونده بوسنی و هرزگوین)، انتقاد از باورهای ارزشی و ملی ایرانیها مثل عاشورا، حجاب، نامه تسلیم نوشتن به آمریکا در سال ۲۰۰۳ و از این قبیل تنها بخشی از رفتارهای آنهاست که در حافظه عمومی مردم ثبت و ضبط شده است.
کار به جایی رسیده که حتی تئوریسینهای همیشگی جریان چپ نیز به این گزاره اذعان دارند که مردم اصلاحطلبان را به معارضه با باورهای ملی و مذهبی خود میشناسند.
*آخرین مأموریت اصلاحطلبان در ایران
اصلاحطلبان ایرانی امروز در پایان راه قرار دارند.
نسخههای آنها در قالب کارگزارانیهای پراگماتیزه اجرا شود یا در قالب نسخه اصلی اصلاحات و یا در قالب اعتدالیها؛ نتیجه اما یکسان است.
و به نظر میرسد هسته سخت اصلاحطلبان یا همان ستاد همیشگی این جریان خاص سیاسی هم به این نتیجه رسیده است که دیگر چیزی در چنته ندارد و حالا با نسخههای ضعیف و تکراری خود در مقابل قضاوت مردم قرار گرفته است.
امر قابل تأمل در این روند، اما چارهجویی عجیب چپهاست...
آنها راهی را برای برونرفت از این اوضاع برگزیدهاند که انتهای آن معلوم نیست. و آن به قعر کشیدن مردم و نظام با خویشتن است!
هسته سخت اصلاحات در روزهای سراشیب افق ۱۴۰۰ دست به یک سیاهنمایی گسترده از تمامیت اوضاع کشور زده است.
آنها این روزها از زمین و زمان بد میگویند...
اصرار دارند که حال مردم خوب نیست، چشمانداز امیدوارانهای وجود ندارد، نظام اسلامی در ۴۰ سالگی خود چروکیده و تکیده شده است [۱]، گرسنگی بیداد میکند و شرایط ما از غزه هم بدتر است ![۲]
درباره اصرارهای این روزهای اصلاحطلبان ۲ نکته حیرتانگیز و عجیب نیز وجود دارد.
نخست اینکه آنها درباره شرایطی مشغول مرثیهسرایی هستند که خود پدید آوردهاند. و بدیهیست که پدیدآورنده باید در این شرایط رو به «عذرخواهی» و قبول مسئولیت بیاورد نه اینکه خود ژست جلوداری معترضین را بگیرد!
و دوم اینکه شرایط کشور آنقدر هم که چپها اصرار دارند بد نیست...
فقر مطلق و گرسنگی در ایران شیوع ندارد، چشمانداز رشد اقتصادی به گواه نهادهای بینالمللی از چند سال دیگر مثبت میشود، اثر تحریمها به کمتر از ۲۰ درصد رسیده است و رخدادهایی اجتماعی مثل رکورد شکنی فروش فیلمها، افزایش مسافرتها و افزایش سن امید به زندگی در ایران اتفاقاً نشان میدهد که حال مردم ایران خوب است. البته اگر اصلاحطلبان بگذارند...
سیاهنمایی چپها البته با چاشنی «به خیابان بیایید»! همراه است.
گزارهای که چند سالیست در کلام تئوریسینهای این جریان به انحاء مختلف تکرار میشود و آنها دائماً از این میگویند که مردم مثل ماجرای تشییع پاشایی باید متجمع شوند، شرایط کشور عامالبلوی است، امسال سال بیثباتی است، نظام جمهوری اسلامی آفت زده است، باید انتخابات را تحریم کرد، اغتشاشات دیماه ۹۶ در سطحی وسیعتر تکرار خواهد شد و دیگر دلیلی برای صبر مردم وجود ندارد ![۳]
تحلیلگران معتقدند این ایما و اشارهها، این مینیمالهای اشاره به خیابان! و این اصرار جمعی اردوگاه جریان چپ به حال بد مردم ایران قرار است به یک فاجعه با محتوای «فتنه اقتصادی» منجر شود.
فاجعهای که البته هسته سخت اصلاحات به آن به چشم آخرین مأموریت خویش نگاه میکند… آخرین از آنرو که تحلیلها میگوید عمق این فاجعه زیاد خواهد بود.
به دیگر سخن اینکه اثبات تقلّب نشدن در انتخابات بسیار تا بسیار سادهتر از آن است که قرار باشد درباره سطح مشکلات به بحث نشست و فیالمثل در یک فضای آغشته به سیاهنمایی اثبات کرد که نظام جمهوری اسلامی ایران چه کارنامه پررنگی مثلاً در بحث اقتصاد دارد!
ضمن اینکه عملاً هیچ پادتنی در مقابل عملیات روانی اردوگاه جریان چپ ترشّح نشده و افکار عمومی جامعه بصورتی متواتر در حال بمباران شدن از سوی اصلاحطلبان است.
این ماجرا البته وجه دیگری هم دارد… و آن اینکه نظر تحلیلگران درباره فتنه اقتصادی و این آخرین مأموریت هسته سخت اصلاحات محقق بشود یا نشود؛ اما پایان عمر سیاست و اجرا در اردوگاه اصلاحات قطعیست...
***